صرف نظر از ارزش مادی این لوستر با عظمت كه آن روز بیش از ۶۰۰ هزار تومان خریداری شده بود،نكته جالب علّت اهدای آن توسّط یكی از هموطنان ارمنی بود.در این باره یكی از خادمین چنین نقل می كند:
یكی از ارامنه در اصفهان مواجه با مشكلی میشود كه از رفع آن عاجز می ماند و كاملاً امید خود را از دست میدهد.
در شبی كه مصادف با شب۲۱ ماه مبارک رمضان بود او در حالی كه قصد عزیمت به اصفهان داشت در ترافیک سنگین خیابان شهیدرجایی متوقّف میشود،این ازدحام به دلیل انبوه اتومبیل هایی بود كه از تهران رهسپار حرم حضرت عبدالعظیم علیه السّلام بودند.او متوجّه میشود كه اتومبیلهادریک خط ممتد به سمتی متمایل میشوندكه درانتهای آن گنبدوگلدسته ای میدرخشد.
پیش خود گفت:من صاحب این گنبد و بارگاه را نمی شناسم.ولی مطمئناً این مردم برای حلّ مشكلاتشان،از این بارگاه چیزی دیده اند كه اینگونه به سویش سرازیر شده اند.و سپس در دل خود این سخن را می گذراند:خداوندا !به حقّ این آقا،كه در نزد تو عزیز است،نظری هم به من بفرما.در همان حال نیت میكند كه اگر مشكل لاعلاجش برطرف شود،هدیه ای برای حرمش بیاورد…دو روز بعد،آن هموطن ارمنی به تهران آمد،چندین لوستر فروشی را زیر پا گذاشت تا اینكه یكی از مرغوب ترین لوسترهای موجود را خریداری نمود.او در حالی كه تلألویی از اشک در چشمانش موج میزد،این لوستر را تحویل دفتر آستانه داد و ماجرایش را برای یكی از خادمین تعریف كرد و به او گفت:خداوند به واسطه این آقای بزرگوار و صاحب این بارگاه مشكلم را حلّ كرد:آمده ام به عهد خود عمل كنم.خواهشم اینست كه از طرف من ایشان را زیارت كنید و آستانش را ببوسید …
:: موضوعات مرتبط:
داستان کوتاه ,
مطالب مذهبی ,
,
:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5